جدیدترین مطالب سایت
فنجان قهوه را تعارفش کردم.وقتی نگاهش کردم دلم سوخت.اما وقتی یادم آمد که چطور با فریب و نیرنگ قول خرید خانه و ماشین مرا وادار به ازدواج کرد حالم به هم خورد. هنوز قهوه اش را نخورده بود که گفت: آماده شو که می خواهیم جایی برویم.همین طور که از قهوه می نوشید از جیبش سوئیچی به من داد: ...
تصور کنید که به عنوان نوزادی ناخواسته و حاصل یک رابطه جنسی بی سر و ته، در روستایی بسیار فقیرنشین و در دامن یک مادر بدبخت که کلفت خانه های مردم است، دیده به جهان بگشایید، بدون آنکه وجود پدر را دور و برتان احساس کنید. تصور کنید که در بچگی مادرتان آنقدر فقیر است که حتی توان خرید یک ...
تعمیر و نگهداری از كاخ سفید به صورت یك مناقصه مطرح شد. یك پیمانكار آمریكایی، یك مكزیكی و یك ایرانی در این مناقصه شركت كردند. پیمانكار آمریكایی پس از بازدید محل و بررسی هزینه ها مبلغ پیشنهادی خود را ۹۰۰ دلار اعلام كرد.مسئول كاخ سفید دلیل قیمت گذاری اش را پرسید و وی در پاسخ گفت: ...
پس از رسیدن یک تماس تلفنی برای یک عمل جراحی اورژانسی، پزشک با عجله راهی بیمارستان شد، او پس از اینکه جواب تلفن را داد. بلافاصله لباس هایش را عوض کرد و مستقیم وارد بخش جراحی شد. او پدر پسر را دید که در راهرو می رفت و می آمد و منتظر دکتر بود. به محض دیدن دکتر، پدر داد زد: چرا اینقدر ...
مرد جوانی نزد پدر خود رفت و به او گفت: می خواهم ازدواج کنم.پدر خوشحال شد و پرسید: نام دختر چیست؟مرد جوان گفت: نامش سامانتا است و در محله ما زندگی می کند.پدر ناراحت شد، صورت در هم کشید و گفت: من مرد جوان نام سه دختر دیگر را آورد ولی جواب پدر برای هر کدام از آنها همین بود.با ناراحتی ...