فرزند زمین،فعال مستقل محیط زیست،شاعر،نویسنده،ترانه سرا،مشاور شرکت بیمه پارسیان

اشتراک در خبرنامه

جهت عضویت در خبرنامه لطفا ایمیل خود را ثبت نمائید

Captcha

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 6
  • بازدید دیروز : 1
  • بازدید کل : 311

گردآوری داستان کوتاه آموزنده


نشسته بود و باهاش درد دل می کرد. پک محکمی به سیگار زد: زن! آخه چرا توی خواب هم دست از سر من بر نمی داری؟ چه کار کنم؟ میدونم که او بچه ها رو اذیت می کنه!...
طلاقش که نمی تونم بدم. زنمه!
خیلی ناراحتی ببرشون پیش خودت!!

پس ته مانده سیگار را روی سنگ قبر خاموش کرد و رفت.

  انتشار : ۱۱ تیر ۱۳۹۹               تعداد بازدید : 6

جایی برای نشر اشعار و نوشته های ابوالقاسم کریمی

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما